زمان تقریبی مطالعه: 9 دقیقه
 

افتراء به انبیاء





دادن نسبتهای ناروا و اتهام زدن یکی از ابزار مقابله مشرکان با انبیای الهی بود، و به این خاطر به انبیای الهی افتراء می زدند که در قرآن مواردی از آن ذکر شده هست.

فهرست مندرجات

۱ - انواع افتراء به انبیاء
       ۱.۱ - نسبت جادو و جنون
       ۱.۲ - نسبت شاعر دیوانه
       ۱.۳ - نسبت سفاهت و کذب
       ۱.۴ - نسبت مسحور بودن
       ۱.۵ - نسبت کهانت
       ۱.۶ - نسبت اهل ابطال
       ۱.۷ - اخراج مردم از سرزمین خود با سحر
       ۱.۸ - تسلط بر مردم با ادعای نبوت
۲ - افترائات یهود به انبیاء
       ۲.۱ - به حضرت موسی
       ۲.۲ - به حضرت سلیمان
       ۲.۳ - به انبیای دیگر
۳ - افتراء به پیامبر
       ۳.۱ - افتراء جعل قرآن توسط پیامبر
              ۳.۱.۱ - افتراء در آوردن وحی
              ۳.۱.۲ - جزء خواب پریشان پیامبر
              ۳.۱.۳ - جزء داستان پیشینیان
              ۳.۱.۴ - آموختن قرآن از بشر
              ۳.۱.۵ - جعل قرآن توسط قوم دیگر
       ۳.۲ - مشرکان رستگارتر از پیامبر
       ۳.۳ - فریب دادن مردم
       ۳.۴ - خیانت به مردم
       ۳.۵ - عدم رعایت عدالت در تقسیم صدقات
۴ - افتراء به حضرت یوسف
       ۴.۱ - نسبت خیانت به همسر عزیز مصر
       ۴.۲ - نسبت دزدی
۵ - پانویس
۶ - منبع

۱ - انواع افتراء به انبیاء




۱.۱ - نسبت جادو و جنون


اتهام زدن یکی از ابزار مقابله مشرکان با انبیای الهی بود، به‌گونه‌ای که هیچ پیامبری را خداوند مبعوث نکرد، جز اینکه به او نسبت جادو یا جنون می‌دادند: «کذلِک ما اَتَی الَّذینَ مِن قَبلِهِم مِن رَسول اِلاّ قالوا ساحِرٌ اَو مَجنون».

۱.۲ - نسبت شاعر دیوانه


یا آنان را شاعری دیوانه قلمداد می‌کردند: «و یقولونَ اَئِنّا لَتارِکوا ءالِهَتِنا لِشاعِر مَجنون».

۱.۳ - نسبت سفاهت و کذب


گاهی آنان را منتسب به بی‌خردی و دروغگویی می‌کردند: «اِنّا لَنَرک فی سَفاهَة و اِنّا لَنَظُنُّک مِنَ الکـذِبین».

۱.۴ - نسبت مسحور بودن


و زمانی آنان را انسانهای مسحور شده خطاب می‌کردند: «قالوا اِنَّما اَنتَ مِنَ المُسَحَّرین».

۱.۵ - نسبت کهانت


یا نسبت کهانت به آنان می‌دادند.

۱.۶ - نسبت اهل ابطال


یا اهل ابطال می‌شمردند: «ولـَئِن جِئتَهُم بِـایة لَیقولَنَّ الَّذینَ کفَروا اِن اَنتُم اِلاّ مُبطِـلون».
«مُبطِـلون» تعبیر جامعی است که همه نسبتهای ناروای مشرکان اعم از نسبت دروغ، سحر، جنون وغیره را شامل است.

۱.۷ - اخراج مردم از سرزمین خود با سحر


گاه نیز می‌گفتند: پیامبران با سحر خود می‌خواهند مردم را از سرزمینشان بیرون کنند: «قالَ لِلمَلاَِ حَولَهُ اِنَّ هـذا لَسـحِرٌ عَلیم یریدُ اَن یخرِجَکم مِن اَرضِکم بِسِحرِهِ فَماذا تَأمُرون».

۱.۸ - تسلط بر مردم با ادعای نبوت


یا می‌گفتند: پیامبران با ادعای نبوت قصد تسلط بر مردم را دارند: «ما هـذا اِلاّ بَشَرٌ مِثلُکم یریدُ اَن یتَفَضَّلَ عَلَیکم».

۲ - افترائات یهود به انبیاء




۲.۱ - به حضرت موسی


همچنین یهود، سنتهای ناروایی به موسی(علیه السلام)از جمله، قتل هارون، داشتن مرض پیسی و ارتباط نامشروع دادند که خداوند آن حضرت را از این نسبتها مبرّا دانست
[۲۷] جامع‌البیان، مج۱۲، ج۲۲، ص۶۳ ،۶۵.
[۲۸] تفسیر قرطبی، ج۱۴، ص۱۶۱.

«... لا تَکونوا کالَّذینَ ءاذَوا موسی فَبَرَّاَهُ اللّهُ مِمّا قالوا ...».

۲.۲ - به حضرت سلیمان


یهود افترای دیگری را نسبت به سلیمان روا می‌داشتند که وی را ساحر و حکومتش را برخاسته از سحر می‌دانستند، در نتیجه معتقد به کفر او بودند.
قرآن این اتهام را از او نفی کرده و شیاطین عصر وی را کافر شمرده است:«و ما کفَرَ سُلَیمـنُ ولـکنَّ الشَّیـطینَ کفَروا یعَلِّمونَ النّاسَ السِّحرَ».

۲.۳ - به انبیای دیگر


افزون بر اتهامات فوق، یهود و نصارا برای حق جلوه دادن دین خود به برخی از انبیای الهی از جمله ابراهیم، اسماعیل، اسحاق، یعقوب و اسباط(علیهم السلام) نسبت دروغ دیگری داده و آنان را یهودی یا نصرانی و همکیش خود می‌شمردند: «اَم تَقولونَ اِنَّ اِبرهیمَ واِسمـعیلَ واِسحـقَ ویعقوبَ والاَسباطَ کانوا هودًا اَونَصـری قُل ءَاَنتُم اَعلَمُ اَمِ اللّهُ ومَن اَظـلَمُ مِمَّن کتَمَ شَهـدَةً عِندَهُ مِنَ اللّهِ و مَا اللّهُ بِغـفِل عَمّا تَعمَلون».

۳ - افتراء به پیامبر




۳.۱ - افتراء جعل قرآن توسط پیامبر


نسبت ناروای دیگری که مشرکان بسیار آن را درباره پیامبر اسلام به‌کار می‌بردند، اتهام از پیش خود ساختن قرآن و انتساب آن به خداوند بود.

۳.۱.۱ - افتراء در آوردن وحی


که گاهی در حضور آن حضرت او را در آوردن وحی افترازننده خطاب می‌کردند:«قالوا اِنَّما اَنتَ مُفتَر»یا در غیاب وی، او را به جعل قرآن متهم می‌ساختند: «اَم یقولونَ تَقَوَّلَهُ».

۳.۱.۲ - جزء خواب پریشان پیامبر


و گاهی قرآن را خوابهایی پریشان می‌دانستند که پیامبر از جانب خود آن را بافته است: «بَل قالوا اَضغـثُ اَحلـم بَلِ افتَرهُ».

۳.۱.۳ - جزء داستان پیشینیان


و گاه آن را داستانهای پیشینیان معرفی می‌کردند: «یقولُ الَّذینَ کفَروا اِن هـذا اِلاّ اَسـطیرُ الاَوَّلین».

۳.۱.۴ - آموختن قرآن از بشر


آنان گاهی می‌گفتند: قرآن را بشری از عجم به او می‌آموزد و محمّد آن را به زبان عربی فصیح درمی‌آورد: «و لَقَد نَعلَمُ اَنَّهُم یقولونَ اِنَّما یعَلِّمُهُ بَشَرٌ لِسانُ الَّذی یلحِدونَ اِلَیهِ اَعجَمی و هـذا لِسانٌ عَرَبی مُبین»؛
مفسران این شخص عجمی را «بلعام» که نصرانی و اهل روم بود یا «یعیش» یا «عایش» یا «عابس» که غلامی رومی بود.
[۵۱] الکشاف، ج۲، ص۶۳۵.
[۵۲] تفسیر قرطبی، ج۱۰، ص۱۱۷.

یا «یسار» یا «جبر» که دو غلام نصرانی و دارای کتابی به زبان خودشان بودند دانسته‌اند. بعضی نیز احتمال داده‌اند مراد سلمان فارسی باشد.
[۵۴] الکشاف، ج۲، ص۶۳۵.
[۵۵] تفسیر قرطبی، ج۱۰، ص۱۱۷.


۳.۱.۵ - جعل قرآن توسط قوم دیگر


گاهی می‌گفتند: قرآن دروغی است که محمّد به کمک قومی دیگر آن را ساخته است: «و قالَ الَّذینَ کفَروا اِن هـذا اِلاّ اِفک افتَرهُ واَعانَهُ عَلَیهِ قَومٌ ءاخَرُونَ».
طبق عقیده مشرکان، مراد از قومی که پیامبر را کمک می‌کردند «عداس»، «یسار» و «جبر» از اهل کتاب یا ابوفکیهه رومی بودند.
[۵۸] الکشاف، ج۳، ص۲۶۳.



۳.۲ - مشرکان رستگارتر از پیامبر


یهودیان نیز گاه به پیامبر اسلام افترا می‌زدند؛ از جمله اینکه مشرکان را هدایت یافته‌تر از آن حضرت معرفی می‌کردند:«ویقولونَ لِلَّذینَ کفَروا هـؤُلاءِ اَهدی مِنَ الَّذینَ ءامَنوا سَبیلا»معنای این سخن آن است که پیامبر گمراه‌تر از مشرکان است.

۳.۳ - فریب دادن مردم


منافقان نیز اتهامات فراوانی نسبت به پیامبر اسلام داشتند؛ از جمله آن حضرت را متهم می‌کردند که جز فریب به آنان وعده‌ای نداده است.

۳.۴ - خیانت به مردم


یا نسبت خیانت به آن حضرت می‌دادند که خداوند پیامبرش را از خیانت به دیگران مبرّاء می‌شمارد: «و ما کانَ لِنَبِی اَن یغُلَّ».
به نظر برخی آیه در مورد اتهام گروهی از منافقان در جنگ بدر نازل شد که پیامبر(صلی الله علیه وآله) را به سرقت قطیفه (پارچه) قرمزی که مفقود شده بود متهم کردند.
[۶۴] جامع‌البیان، مج۳، ج۴، ص۲۰۷.
[۶۶] روح‌المعانی، مج۳، ج۴، ص۱۷۰.

و برخی گفته‌اند: آیه درباره تیراندازان اُحُد فرود آمد که سنگر خود را رها کرده و گفتند: می‌ترسیم پیامبر، چنان‌که غنایم را در جنگ بدر قسمت نکرد در اینجا نیز قسمت نکند.
[۶۸] روح‌المعانی، مج‌۳، ج‌۴، ص‌۱۷۰.


۳.۵ - عدم رعایت عدالت در تقسیم صدقات


در برخی موارد پیامبر را به عدم رعایت عدالت در تقسیم صدقات متهم می‌کردند.
[۷۰] المنیر، ج۱۰، ص۲۵۴.

«ومِنهُم مَن یلمِزُک فِی الصَّدَقـتِ».

۴ - افتراء به حضرت یوسف




۴.۱ - نسبت خیانت به همسر عزیز مصر


همسر عزیز مصر آنگاه که به خواسته‌اش، یعنی کام گرفتن از یوسف نرسید و با ورود ناگهانی عزیز مصر نزدیک بود خیانتش آشکار گردد به یوسف(علیه السلام) افترا زده و او را به خیانت به وی متهم کرد و از عزیز مصر زندان یا کیفری دردناک را برای یوسف تقاضا کرد.
«و استَبَقَا البابَ وقَدَّت قَمیصَهُ مِن دُبُر واَلفَیا سَیدَها لَدَا البابِ قالَت ما جَزاءُ مَن اَرادَ بِاَهلِک سوءًا اِلاّ اَن یسجَنَ اَو عَذابٌ اَلیم».

۴.۲ - نسبت دزدی


همچنین آن هنگام که وی به حکومت مصر رسیده بود و قصد داشت با نقشه‌ای برادرش بنیامین را نزد خود نگاه دارد و بدین منظور جام پادشاه را در بار وی نهادند دیگر برادرانش او و برادرش بنیامین را به دزدی متهم کردند؛ لیکن یوسف این سخن را در دل خود پنهان داشت و گفت: موقعیت شما بدتر از اوست و خدا به آنچه می‌گویید آگاه‌تر است.
«قالوا اِن یسرِق فَقَد سَرَقَ اَخٌ لَهُ مِن قَبلُ فَاَسَرَّها یوسُفُ فی نَفسِهِ ولَم یبدِها لَهُم قالَ اَنتُم شَرٌّ مَکانـًا واللّهُ اَعلَمُ بِما تَصِفون».

۵ - پانویس


 
۱. ذاریات/سوره۵۱، آیه۵۲.    
۲. مائده/سوره۵، آیه۱۱۰.    
۳. غافر/سوره۴۰، آیه۲۴.    
۴. اعراف/سوره۷، آیه۱۰۹.    
۵. اعراف/سوره۷، آیه۱۳۲.    
۶. یونس/سوره۱۰، آیه۲.    
۷. یونس/سوره۱۰، آیه۷۶.    
۸. صافّات/سوره۳۷، آیه۳۶.    
۹. طور/سوره۵۲، آیه۳۰.    
۱۰. سبأ/سوره۳۴، آیه۸.    
۱۱. اعراف/سوره۷، آیه۶۶.    
۱۲. قمر/سوره۵۴، آیه۲۵.    
۱۳. ص/سوره۳۸، آیه۴.    
۱۴. شعراء/سوره۲۶، آیه۱۵۳.    
۱۵. اسراء/سوره۱۷، آیه۴۷.    
۱۶. اسراء/سوره۱۷، آیه۱۰۱.    
۱۷. فرقان/سوره۲۵، آیه۸.    
۱۸. طور/سوره۵۲، آیه۲۹.    
۱۹. حاقّه/سوره۶۹، آیه۴۲.    
۲۰. روم/سوره۳۰، آیه۵۸.    
۲۱. نمونه، ج۱۶، ص۴۸۸.    
۲۲. شعراء/سوره۲۶، آیه۳۴.    
۲۳. شعراء/سوره۲۶، آیه۳۵.    
۲۴. اعراف/سوره۷، آیه۱۱۰-۱۰۹.    
۲۵. طه/سوره۲۰، آیه۶۳.    
۲۶. مؤمنون/سوره۲۳، آیه۲۴.    
۲۷. جامع‌البیان، مج۱۲، ج۲۲، ص۶۳ ،۶۵.
۲۸. تفسیر قرطبی، ج۱۴، ص۱۶۱.
۲۹. مجمع‌البیان، ج۸، ص۱۸۴.    
۳۰. احزاب/سوره۳۳، آیه۶۹.    
۳۱. مجمع‌البیان، ج۱، ص۳۳۶-۳۳۷.    
۳۲. بقره/سوره۲، آیه۱۰۲.    
۳۳. بقره/سوره۲، آیه۱۴۰.    
۳۴. نحل/سوره۱۶، آیه۱۰۱.    
۳۵. طور/سوره۵۲، آیه۳۳.    
۳۶. هود/سوره۱۱، آیه۳۵.    
۳۷. سجده/سوره۳۲، آیه۳.    
۳۸. یونس/سوره۱۰، آیه۳۸.    
۳۹. احقاف/سوره۴۶، آیه۸.    
۴۰. انبیاء/سوره۲۱، آیه۵.    
۴۱. انعام/سوره۶، آیه۲۵.    
۴۲. انفال/سوره۸، آیه۳۱.    
۴۳. نحل/سوره۱۶، آیه۲۴.    
۴۴. مؤمنون/سوره۲۳، آیه۸۳.    
۴۵. فرقان/سوره۲۵، آیه۵.    
۴۶. نمل/سوره۲۷، آیه۶۸.    
۴۷. احقاف/سوره۴۶، آیه۱۷.    
۴۸. قلم/سوره۶۸، آیه۱۵.    
۴۹. مطفّفین/سوره۸۳، آیه۱۳.    
۵۰. نحل/سوره۱۶، آیه۱۰۳.    
۵۱. الکشاف، ج۲، ص۶۳۵.
۵۲. تفسیر قرطبی، ج۱۰، ص۱۱۷.
۵۳. نمونه، ج۱۱، ص۴۰۸.    
۵۴. الکشاف، ج۲، ص۶۳۵.
۵۵. تفسیر قرطبی، ج۱۰، ص۱۱۷.
۵۶. نمونه، ج۱۱، ص۴۰۸.    
۵۷. فرقان/سوره۲۵، آیه۴.    
۵۸. الکشاف، ج۳، ص۲۶۳.
۵۹. مجمع‌البیان، ج۷، ص۲۵۳.    
۶۰. مجمع‌البیان، ج۳، ص۱۰۶.    
۶۱. نساء/سوره۴، آیه۵۱.    
۶۲. احزاب/سوره۳۳، آیه۱۲.    
۶۳. آل‌عمران/سوره۳، آیه۱۶۱.    
۶۴. جامع‌البیان، مج۳، ج۴، ص۲۰۷.
۶۵. مجمع‌البیان، ج۲، ص۸۷۲.    
۶۶. روح‌المعانی، مج۳، ج۴، ص۱۷۰.
۶۷. مجمع‌البیان، ج‌۲، ص‌۸۷۲.    
۶۸. روح‌المعانی، مج‌۳، ج‌۴، ص‌۱۷۰.
۶۹. نمونه، ج۷، ص۴۵۵.    
۷۰. المنیر، ج۱۰، ص۲۵۴.
۷۱. توبه/سوره۹، آیه۵۸.    
۷۲. یوسف/سوره۱۲، آیه۲۵.    
۷۳. یوسف/سوره۱۲، آیه۷۷.    


۶ - منبع



دانشنامه موضوعی قرآن    


رده‌های این صفحه : تهمت | قرآن شناسی | قصص قرآنی




آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.